درس اول 504 لغت

درس اول 504 لغت
کتاب 504 لغت برای افزایش دامنه لغات بسیار مفید میباشد. این دروس برای سطح متوسط به بالا قابل استفاده است و به خصوص به زبان اموزانی که قصد شرکت در کنکورهای کارشناسی و کارشناسی ارشد را دارند پیشنهاد میشود. در ادامه درس اول از این لغات را بررسی میکنیم:
1- abandon /əˈbandən/
Desert, leave without planning to come back, quit
ترک کردن – رها کردن – نا تمام گذاشتن–دل کندن
When Lucy abandoned her family ,the police went looking for her.
وقتی لوسی خانواده اش را ترک کرد، پلیس به جستجویش پرداخت.
The house had been abandoned for several years before they decided to demolish it.
خانه برای چندین سال رها شده بود قبل از انکه انها تصمیم به خراب کردنش بگیرند.
2- keen /kiːn/
Sharp, eager, intense, sensitive
تیز– مشتاق – شدید– حساس
She’s keen on playing tennis.
او برای تنیس بازی کردن مشتاق است.
The girl had a keen knife in her hand.
دختر چاقوی تیزی در دست داشت.
This dog has a keen sense of smell.
این سگ حس بویایی قوی دارد.
3- jealous /ˈdʒɛləs/
Afraid that the one you love might prefer someone else, wanting what someone else has, envious
حسود–حسادت
He had always been very jealous of his brother’s good looks.
او همیشه نسبت به ظاهر خوب برادرش حسود بوده است.
She gets jealous if I even look at another woman.
او حتی اگر به زن دیگری نگاه کنم حسادت می کند.
4- tact /takt/
Ability to say the right thing, tactfulness
تدبیر – ملاحظه – کیاست
Helping people who have marriage problems requires a great deal of tact and patience.
کمک به افرادی که دارای مشکلات ازدواج اند ، نیاز به صبر و تدبیر زیادی دارد.
Olivia never hurts anyone’s feeling because she always uses tact.
اولیویا هرگز احساسات کسی را جریحه دار نمی کند، چون همیشه تدبیر به کار می برد.
5- oath /oʊθ/
A promise that something is true, a curse, swear
سوگند – قسم – ناسزا
Servicemen have to swear an oath of loyalty to their country.
سربازان وظیفه دارند سوگند وفاداری به کشورشان بدهند.
In court the witnesses took an oath that they would tell the whole truth.
در دادگاه شاهدان سوگند یاد کردند که حقیقت را کامل بگویند.
When Emma discovered that she had been abandoned, she let out an angry oath.
وقتی اما فهمید که او را ترک کرده اند، از روی عصبانیت دشنام داد.
6- vacant /ˈveɪkənt/
not filled, unoccupied , empty
خالی – اشغال نشده
Only a few apartments were still vacant.
فقط تعداد کمی آپارتمان هنوز خالی بود.
I put my bag on that vacant seat.
من کیفم را روی آن صندلی خالی گذاشتم.
7– hardship /ˈhɑːrd.ʃɪp/
hardness , difficulty
سختی و دشواری
The 1930s were a time of high unemployment and economic.
دهه 1930 زمان بیکاری زیاد و مشکلات اقتصادی بود.
Many students are suffering severe financial hardship.
سیاری از دانشجویان از مشکلات شدید مالی عذاب میکشند.
8- gallant /ˈɡæl.ənt/
Brave, heroic
شجاع – با شکوه – دلاور– کسی که برای خانم ها احترام نشان می دهد
Despite fierce competition, she made a gallant effort to win the first medal of the championships.
با وجود رقابت شدید ، او تلاشی شجاعانه کرد تا اولین مدال قهرمانی ها را بدست آورد.
Peter is so gallant that he always gives up his subway seat to a woman
پیتر به اندازه ای برای خانم ها احترام قائل است که همیشه جای خود را در مترو به انها می دهد.
9- data /ˈdeɪ.t̬ə/
facts, information
اطلاعات – داده ها– حقایق
The data was/were collected by various researchers.
اطلاعات توسط محققان مختلف جمع آوری شده است.
Choosing the right method of data collection will be crucial to the experiment’s success.
انتخاب روش صحیح جمع آوری داده ها برای موفقیت آزمایش بسیار مهم خواهد بود.
10- unaccustomed /ˌʌn.əˈkʌs.təmd/
unadopted , unadjusted , Not used to something
(عادت نکرده – خو نگرفته – غیرعادی – نا آشنا (به
He was completely exhausted by the unaccustomed heat.
او خسته شده بود از گرمایی که به ان عادت نداشت.
His unaccustomed nervousness made us all anxious.
عصبانیت غیر عادی او همه ما را مضطرب کرد.
Sam was unaccustomed to driving in heavy traffic.
سم به رانندگی در ترافیک سنگین عادت نداشت.
11- bachelor /ˈbætʃ.əl.ər/
A man who has not married
مردی که ازدواج نکرده است – مجرد
Before the wedding, all our bachelor friends had a party.
پیش از مراسم عروسی، تمام دوستان مجردمان یک مهمانی برگزار کردند.
Alex was the only bachelor among all the married couples.
الکس تنها مرد مجرد در بین همه ی زوج های متاهل بود.
12- qualify /ˈkwɑː.lə.faɪ/
modify , show that you are able
صلاحیت داشتن– واجد شرایط بودن–مجاز شدن
This course qualifies you to teach in any secondary school.
این دوره تو را برای تدریس در هر مدرسه متوسطه مجاز میکند.
To qualify for the competition you need to be over 18.
برای واجد شرایط بودن در مسابقه باید بالای 18 سال باشید.
درس اول 504 لغت ضروری به پایان رسید. ادامه این لغات را در درس دوم 504 لغت مشاهده کنید.
.براى خوندن لغات و كالوكيشن ها به صورت روزانه كانال تلگرام بست آيلتس رو از دست ندين
دیدگاهتان را بنویسید